۞ امام محمد باقر (ع):
خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد ، اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد.

موقعیت شما : صفحه اصلی » همه مطالب » یادداشت و مقاله
  • شناسه : 600
  • 09 فروردین 1401 - 15:08
  • 170 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : علیرضا سجادی
مغضوب خداوند
مقاله ای از علیرضا سجادی

مغضوب خداوند

خداوند تبارک و تعالی شریعت و دین را برای انسان قرار داد تا او را از سردرگمی در دنیا نجات بخشد و روش بهتر زنگی کردن را بیاموزد و در دنیا نهایت استفاده را ببرد. دینی که مشتمل بر باورها، اعمال و اخلاقیاتی است از که سوی پروردگار که برای انسان فرستاده شده و انسان را به سمت خداوند نزدیک میکند. انسانی که از روح خداست: ((فَإِذَا سَوَّيتُهُۥ وَنَفَختُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ))[1] و از محضر او آمده و به سوی او باز خواهد گشت: ((إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيهِ رَٰجِعُونَ))[2].

چکیده

   در این مقاله قصد داریم تا به این سوال پاسخ دهیم: با توجه به آیه شش سوره حمد که خداوند فرموده است: ((اهدنا الصراط المستقیم)) کدام یک از دو مذهب شیعه اثنا عشری و اهل سنت که دو مذهب اصلی اسلام هستند، صراط مستقیم و الی الله است؟

    در این نوشته قصد داریم که با توجه به آیات و روایات مربوط به آیه فوق، رهبران دو مذهب را، یعنی حضرت علی(ع) رهبرمذهب شیعه و ابوبکر و عمر رهبران مذهب اهل سنت، مورد بررسی قرار دهیم تا ببینیم کدام یک از رهبران دو مذهب در صراط مستقیم قرار دارند و شایسته پیروی هستند و از کدام یک در صراط گمراهان قرار دارند و نباید تبعیت شوند.

    طبق تحقیقات انجام شده چنین بدست آمد که رهبران مذهب اهل سنت یعنی ابوبکر و عمر، مورد غضب خداوند و در زمره گمراهان قرار دارند و شایسته تبعیت نمی باشند.

کلید واژه

    صراط مستقیم، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، ابوبکر، غضب

مقدمه

    خداوند تبارک و تعالی شریعت و دین را برای انسان قرار داد تا او را از سردرگمی در دنیا نجات بخشد و روش بهتر زنگی کردن را بیاموزد و در دنیا نهایت استفاده را ببرد. دینی که مشتمل بر باورها، اعمال و اخلاقیاتی است از که سوی پروردگار که برای انسان فرستاده شده و انسان را به سمت خداوند نزدیک میکند. انسانی که از روح خداست: ((فَإِذَا سَوَّيتُهُۥ وَنَفَختُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ))[1] و از محضر او آمده و به سوی او باز خواهد گشت: ((إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيهِ رَٰجِعُونَ))[2].‏

    در میان همه شریعت هایی که خداوند برای هدایت بشر توسط پیامبران فرستاد، برخی شرایع دستخوش تحریف انسان های سرکش و نافرمان قرار گرفت به طوری که این شریعت ها متاسفانه به جای هدایت آدمی، بیشتر او را از مقصد دور میکند: ((مِّنَ ٱلَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ)). در نهایت خداوند آخرین دین و شریعت خود را که کاملترین و جامع ترین آنها است بواسطه برترین مخلوقاتش تحت عنوان اسلام به سوی بشریت فرستاد و فرمود: ((ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ))[3]. به گونه ای که این شریعت ، کاملترین و بهترین و نیز آخرین شرایع است و کسی که آن را نپذیرد، خسران ابدی را به جان خود خریده است. خواه یهودی باشد یا نصرانی : ((وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ))1.

    از این رو خداوند بر خود لازم دانسته که از این دین حفاظت و صیانت کند: ((إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ ‌لَحَٰفِظُونَ))2. صیانت و حفاظت از اسلام در مصونیت آخرین آخرین کتاب آسمانی آن، یعنی قرآن تبلور پیدا کرده. چرا که اگر قرآن از تحریف مصون باشد، اسلام هم مصونیت پیدا میکند زیرا اسلام را با قرآن میشناسند و قرآن حلقه اتصال همه کسانی است که ادعای مسلمانی میکنند.

    با این وجود متاسفانه در میان مسلمین تفرقه بوجود آمد و هر فرقه ای نظرات خودش را در شریعت وارد کرد و راه خودش را رفت به طوری که فرقه های دیگری که تنها اسم اسلام را یدک میکشیدند بوجود آمد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در این باره میفرمایند: ((سيأتي ‌على ‌أمتي ‌ما ‌أتى ‌على ‌بني ‌إسرائيل مثلا بمثل حذو النعل بالنعل، حتى لو كان فيهم من نكح أمه علانية كان في أمتي مثله إن بني إسرائيل تفرقوا على اثنتين وسبعين ملة، وستفرق أمتي على ثلاث وسبعين ملة كلها في النار غير واحدة3)). به زودی بر سر امت من همان خواهد آمد که بر سر بنی اسرائیل آمد همانند شباهت کفشی از روی کفش دیگر. آنها بر هفتادودو ملت پراکنده شدند و امت من به زودی بر هفتادوسه ملت خواهد شد که جز یک گروه همگی آنها در آتش جهنم خواهند بود.

    در حقیقت اصل اسلام بر جای خود باقی است ولی افرادی که پیشگام در پیروی از اسلام بودند(صحابه) پس از وفات رسول خدا(ص) ، هر کدام تابع رأی و نظری که خود از قرآن و سنت به میل خود برداشت میکردند و تابعین صحابه نیز جا پای سلف گذاشته و همان رویه غلط را پیشه کردند. از این رو امت واحد رسول الله(ص) فرقه فرقه شدند و این تشتت و تفرق تا عصر حاضر ادامه پیدا کرد. اما بنابر تصریح پیامبر اکرم(ص) یک فرقه، فرقه ناجیه خواهد بود. حال سوال این است که این فرقه ناجیه کدام است؟ و دلیل بر این ادعا چیست؟ در ادامه حدیث چنین آمده که: ((قيل: وما تلك الواحدة؟ قال: «ما أنا عليه اليوم وأصحابي.)) شخص سائل از پیامبر(ص) پرسید آن یک گروهی که در آتش جهنم نیست چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود گروهی که شیوه شان همان است که امروز من و اصحابم بر آن هستیم.

    باید جستجو کرد، تحقیق کرد تا معلوم شود کدام گروه باورها، خلقیات و رفتارشان شبیه شیوه زمان پیامبر(ص) و صحابه است و بر طریقت پیامبر و اصحابش میروند تا از همان گروه انسان های عصر حاضر تبعیت کنند و به سعادت ابدی برسند. اما آیا منظور پیامبر(ص) از صحابه، همه صحابه هستند یا عده خاصی از آنها؟ زیرا حدیثی از پیامبر(ص) است که میفرمایند: ((لَيَرِدَنَّ ‌عَلَيَّ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِي الْحَوْضَ حَتَّى عَرَفْتُهُمُ اخْتُلِجُوا دُونِي، فَأَقُولُ أَصْحَابِي، فَيَقُولُ: لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ1)). پس باید در میان اصحاب هم آنهایی را که به سنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) عمل کردند، قبول کنیم نه آنهایی که بر میل و نظر خود عمل کردند.

 صراط مستقیم

هر مسلمانی علاوه بر باورها که باید به آنها ایمان داشته و پایبند به آنها باشد، موظف به انجام اعمالی است که باید به آنها عمل کند. زیرا مسلمان بودن تنها بر عقیده نیست بلکه باید پایبندی انسان به باورها در عمل ثابت شود. همانگونه که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: ((الْإِيمَانُ ‌مَعْرِفَةٌ ‌بِالْقَلْبِ، وَقَوْلٌ بِاللِّسَانِ، وَعَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ1)).

    در بین اعمال اولویت با واجبات است و در بین واجبات، واجبی به اهمیت نماز نیست به طوری که به عنوان ستون دین نقل شده است. در اهمیت این فریضه همین بس که هر مسلمانی در هر شبانه روز باید در پنج وعده آن را انجام دهد و هر کس تارک آن باشد او تنها مسلملن شناسنامه ای است نه مسلمان حقیقی.

    از طرفی در هر نماز قرائت سوره فاتحة الکتاب ضروری است. به طوری که نقل شده ((لا صلاة إلّا بفاتحة الکتاب2)) . در آیه ششم این سوره میخوانیم: ))ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ(( . این تنها دعای واجبی است که هر مسلمانی باید هر روز از خداوند بخواهد. روزی ده مرتبه این دعا را خواندن دلیل بر اهمیت این آیه دارد. چرا مسلمانان با اینکه به کاملترین دین ایمان دارند باید از خداوند هدایت به صراط مستقیم را درخواست کنند؟ طبق حدیثی که سابقا ذکر شد، فرقه ناجیه از بین هفتاد و سه فرقه، تنها یکی است و باید به دنبال آن رفت. این صراط مستقیم را چگونه بشناسیم؟ چه ویژگی هایی دارد تا ما هم بتوانیم در این راه قرار بگیریم؟ قطعا پیامبر(ص) و اصحابش هم باید از این راه باشند.

    در آیه بعد دو ویژگی ذکر میشود: ))صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَ((  راه کسانی که خداوند به آنها نعمت های ویژه ارزانی داشته نه آن کسانی که غضب خداوند شامل حالشان شده و نه افراد گمراه. باید ببینیم پیشروان کدام یک از دو مذهب شیعه و اهل سنت دارای این دو ویژگی بودند. یعنی افرادی که غریق نعمات خداوند شدند و جزو افراد مغضوب علیه خداوند و افراد گمراه نیستند تا بتوان از آنها تبعیت کرد.

    جمهور علمای اهل سنت و شیعه، مصداق مغضوب علیهم را یهود و الضالین را گروه نصاری میدانند.1 اما این مصداق عمومی آیه و از باب جری و تطبیق است و نه تفسیر. زیرا هر گمراهی به میزان گمراهی اش گرفتار غضب الهی است و هر مغضوبی به اندازه مغضوب بودنش گمراه است و ما به دنبال پیدا کردن مذهب حق در میان مذاهب اسلامی هستیم نه به دنبال یهود و نصاری. زیرا این دو با آمدن اسلام نسخ شده اند.

ابوبکر صدیق، مصداق انعم الله علیهم

جناب فخر رازی، عالم و مفسر بزرگ اهل سنت در تفسیر کبیر خود چنین مینویسد:

    ((دو آیه مذکور بر امامت ابوبکر دلالت میکند. زیرا بیان شد که تقدیر آیه چنین است: ((اهدنا الصراط الذین انعمت علیهم)) و در آیه ای دیگر خداوند درباره الذین انعم الله علیهم فرموده است: ))فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّـۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ))2و شکی نیست که برترین صدیقین و در رأس آنها ابوبکر صدیق است. بنابراین معنای آیه این است که خداوند به ما امر کرده که هدایتی را از او بخواهیم که ابوبکر صدیق و سایر صدیقین در او هستند و اگر ابوبکر ظالم بود، اقتدای به او جایز نبود. پس این آیه بر امامت ابوبکر دلالت میکند.))1.

      اولا این برداشت آقای فخر رازی که گفت اگر ابوبکر ظالم بود اقتدای به آن جایز نبود، مخالف عقیده اهل سنت است. جمیع اهل سنت معتقدند که میتوان پیرو امامی بود که فاسق و فاجر است و فسقش او را از امامت ساقط نمیکند.2

    این عقیده مخالف صریح قرآن است که خداوند در أيه 77 سوره مائده فرموده: ))‌وَلَا ‌تَتَّبِعُوٓاْ ‌أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِيلِ(( از پی هوس های اقوامی که پیش از این گمراه گشتند پیروی نکنید. مسئله، مسئله هدایت یا گمراهی مسلمانان است. اگر ما از آدم فاسق و فاجر پیروی کنیم از صراط حق خارج میشویم و در زمره گمراهان و افرادی که مورد غضب خداوند واقع شدند، قرار میگیریم و عاقبت در قعر جهنم خواهیم بود. هر کس ذره ای به فکر سعادت خودش باشد، عقل سلیم به او حکم میکند که از ظالمین و گمراهان تبعیت نکند.

   سوما صدر آیه ای که جناب فخر رازی به آن استدلال کردند(آیه 69 نساء) چنین است: ))وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم…((. در آغاز باید اثبات شود که آیا ابوبکرمطیع خدا و رسول بوده است یا خیر؟

    روایات و جریاناتی در منابع خود اهل سنت و شیعه وجود دارد که قول فخر رازی را باطل میکند و نشان میدهد که ابوبکر نه تنها مطیع خداوند و رسولش و به گفته اهل سنت صدیق نبوده بلکه مورد غصب خداوند واقع شده و در کنار یهود و نصاری قرار دارد و امامتش بر حق نبوده و از این رو تبعیت از وی، طبق نص صریح قرآن و سنت، گمراهی آشکار است. یکی از این جریانات، جریان سقیفه و فدک است که به آن میپردازیم.

 سقیفه و فدک

    پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، همزمان با مراسم کفن و دفن ایشان که بر عهده حضرت علی و اهل بیت(علیهم السلام) و سه تن از اصحاب بود و سایر اصحاب جنازه حضرت را رها کردند.1 انصار جریان سقیفه را رقم زدند که ابوبکر و عمر از این جریان استفاده کرده و نتیجه را به نفع خود تمام کردند و ابوبکر خلافت را بدست گرفت(در این نوشته قصد بیان مفصل جریان سقیفه را ندارم و به همین اندازه اکتفا میکنم2).

    افرادی با ابوبکر بیعت کرده، افرادی با زور و فشار تهدید بیعت کردند، برخی را کشتند3 و برخی هم بیعت نکردند که عده ای از این افراد در خانه حضرت علی(علیه السلام) تجمع کرده بودند که در این جا واقعه هجوم عمر و افرادش به خانه حضرت به دستور ابوبکر اتفاق افتاد که در این واقعه صدمات زیادی از طرف عمر و افرادش به حضرت زهرا(س) وارد شد و در اثر این صدمات مجروح و بیمار شدند. این وقایع اسنادش در منابع شیعه و اهل سنت به طریق صحیح و معتبر آورده شده که در این نوشته گنجانده نمیشود.4

    پس از جریان هجوم به خانه حضرت علی(ع) و پراکنده کردن مخالفان بیعت با ابوبکر، دستگاه خلافت برای بیعت

گرفتن از قبایل خارج از مدینه، نیازمند لشکر کشی بود و برای گذران سایر کارهایش احتیاج به اموال و دارایی داشت    و از طرفی دیگر مخالفان خلیفه و اطرافیان حضرت علی(ع) خطری جدی برای دستگاه خلافت بشمار میرفتند. لذا برای پراکنده کردن مخالفان، اموال اهل بیت(علیهم السلام) که شامل فدک و سهم خمس وارث پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بود از ایشان گرفتند تا اهل بیت و خاندان پیامبر(ص) فقیر و مردم از گرد ایشان پراکنده شوند.

مطالبه فدک و ناراحتی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از خلیفه

    در کتاب صحیح بخاری آمده است که پس از اینکه ابوبکر اموال پیغمبر(ص) را از جمله اراضی مدینه، خیبر و فدک که در زمان خود پیغمبر، ایشان طبق دستور خداوند ))وَءَاتِ ذَا ‌ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُ ۥ))1 ، اراضی فدک را به حضرت زهرا(س) بخشیدند، غصب کرد. حضرت برای احقاق حق خود به نزد ابوبکر در مسجد رفتند. پس از گفتگو و مشاجره هایی که بین ابوبکر و حضرت رخ داد و توهین هایی که ابوبکر به حضرت نسبت داد،2 حضرت زهرا(س) در حالی که از ابوبکر ناراحت و خشمگین بود، از مسجد خارج شده و به خانه رفتند. روایت چنین نقل میکند:

((فَأَبَى أَبُوبَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَيْئًا فَوَجَدَتْ ‌فَاطِمَةُ عَلَى أَبِی بَكْرٍ فِي ذَلِكَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَت.))3

ابن ابی الحدید مینویسد:
داستان فدک و حضور حضرت فاطمه(س) در نزد ابوبکر پس از گذشت ده روز از وفات پیامبر(ص) اتفاق افتاد.4

عیادت از حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

    در کتاب الامامة و السیاسة ابن قطیبه دینوری آمده است که پس از جریان هجوم به خانه حضرت علی(ع) و فجایع آن و غصب فدک و مطالبه آن توسط حضرت زهرا(س) ابوبکر و عمر خواستند به عیادت حضرت زهرا(س) بروند تا از ایشان کسب رضایت کنند. چرا که خود اعتراف داشتند که حضرت را ناراحت و غضب ناک کردند. پس هنگامی که به خانه حضرت رسیدند، از ایشان اجازه ورود خواستند اما حضرت به آنها اجازه ندادند. پس از حضرت علی(ع) خواستند تا واسطه آنها و حضرت بشود تا ایشان اجازه دهند. حضرت علی(ع) از فاطمه(س) درخواست کردند و بانو به آنها اجازه دادند اما هنگامی که آنها وارد خانه شدند، حضرت فاطمه(س) روی خود را به دیوار کرده و جواب سلامشان را ندادند. ابوبکر شروع به حرف زدن کرد و همان حرفهایی را که در مسجد به آن بانو زده بود دوباره تکرار کرد: ((فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: لَا نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ…)).(این چطور حدیثی است که تنها ابوبکر راوی آن است در حالی که صد و چهل هزار صحابی برای پیامبر(ص) شمردند اما هیچ کدام این حدیث را روایت نکرده اند و از طرفی مخالف نص صریح قرآن است که حضرت فاطمه(س) در زمان مشاجره با ابوبکر در مسجد از آیات مربوط استدلال کردند.)

    سپس حضرت فاطمه(س) به آنها گفتند: اگر حدیثی از رسول الله(ص) برایتان بگویم، آیا آن را میشنوید و به آن عمل میکنید؟ آنها جواب دادند بله. حضرت فرمودند: شما را به خدا سوگند میدهم آیا از پیامبر(ص) نشنیدید که فرمود: ((رضا فاطمة رضای و سخط فاطمة سخطی فمن أحب فاطمة ابنتی فقد أحبنی و من أرضی فاطمة فقد ارضانی و من أسخط فاطمة فقد أسخطنی.)) ؟ آنها تایید کردند. پس حضرت فرمود: خدا و ملائکه را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به خشم آوردید و مرا راضی نکردید و اگر پیامبر را ببینم شکایت شما را به ایشان میکنم.1

  مغضوب فاطمه(سلام الله علیها) مغضوب رسول الله(صلی الله علیه و آله)

 روایات دیگری همانند آنچه حضرت فاطمه(س) برای آن دونفر گفتند، وجود دارد:

1- قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَلَّمَ لِفَاطِمَةَ: «إِنَّ اللهَ ‌يَغْضَبُ ‌لِغَضَبِكِ وَيَرْضَى لِرَضَاكِ»2

    سلیمان بن احمد طبرانی در ذیل این حدیث درباره سندش در کتاب معجم خود مینویسد: ((هذا حدیث صحیح الاسناد و هذا الحدیث أحسن شیء رأیته و أصح اسناد قرأته)).

این حدیث رابطه مستقیم با آیه ((غیر المغضوب علیهم)) دارد. یعنی هر کس که حضرت فاطمه(س) بر او غضب کند، مغضوب خداوند است و مغضوب خداوند در صراط مستقیم قرار ندارد. در ادامه آیه 6 سوره فتح خداوند میفرماید:   ((وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَلَعَنَهُمۡ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَهَنَّمَۖ ‌وَسَآءَتۡ ‌مَصِيرٗا)) خداوند مصادیق افرادی را که غضب او شامل آنها  ميشود را منافقين و مشرکین نام میبرد و آنها را لعنت میکند و برایشان جهنم را آماده ساخته است. یعنی ابوبکر و عمر طبق این حدیث مصداق مغضوبین خدا و در زمره منافقین و مشرکین هستند و جزایشان جز جهنم که مظهر غضب خداست چیز دیگری نیست.

 2- أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَلَّمَ قَالَ: «‌فَاطِمَةُ ‌بَضْعَةٌ ‌مِنِّي، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي» یا با عبارتی دیگر«إِنَّمَا ‌فَاطِمَةُ ‌بَضْعَةٌ ‌مِنِّي يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا».1

    این حدیث با آیه57 سوره احزاب کامل میشود که میفرماید: ((إِنَّ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابٗا مُّهِينٗا)) یعنی هرکس بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله)، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را آزار و اذیت کند، مثل این است که خود رسول الله(ص) را اذیت کرده و هر کس رسول الله را اذیت کند، طبق این آیه خدا را آزار داده است و حکم چنین افرادی در آیه بیان شده؛ لعنت خداوند پشت و پناهشان و در عاقبت جهنم جایگاهشان خواهد بود. دقیقا همان نتیجه ای که از حدیث قبل گرفته شد، در مورد این حدیث هم جاری است.

آیا حضرت زهرا(سلام الله علیها) از روی هوی و هوس بر کسی غضب میکند؟

    اینطور نیست که حضرت زهرا(س) بی جهت بر کسی خشم بگیرند و بر هرکس که دلشان خواست یا از فردی خوششان نیامد غضب کنند. چرا که خداوند در وصف اهل بیت(علیهم السلام) رسول الله(ص) که حضرت زهرا(س) هم جزء اهل بیت هستند میفرماید: ((إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ‌ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا)) 2. اگر حضرت بی جهت بر کسی غضب کنند، کار خطایی انجام داده در حالی که خداوند فرموده اهل بیت(علیهم السلام) از هرگونه خطا و گناهی پاک و دور هستند.

علی (ع) مغضوب پیامبر(ص)      

    بخاری در حدیثی قائل است که پیامبر(ص) حدیث ((فاطمة بضعة منی…)) را برای حضرت علی(ع) گفته است. روایت در صحیح بخاری و مسلم آمده که میگوید حضرت علی(ع) قصد داشت که دختر ابوجهل را به نکاح خود در آورده و از او خواستگاری کرده بودند.این خبر به گوش حضرت فاطمه(س) رسید و گریه کنان و ناراحت به نزد پیامبر(ص) رفتند و قضیه را برایشان بازگو کردند. رسول الله(ص) هم بر منبر رفته و این حدیث را خواندند.1

    اما پاسخ این است که اولا سند این حدیث مورد مناقشه است. زیرا ذهبی قائل است که راوی حدیث که المسور بن مخرمة بن نوفل الزهري است، صغیر است و نمیتوانسته روایت نقل کند. علاوه بر این او دو سال بعد از هجرت متولد شده و در هنگامی که این جریان دروغین اتفاق افتاد(بر فرض محال) و پیغمبر(ص) این حدیث را فرمودند، راوی شش یا هفت ساله بوده در حالی که راوی در روایت گفته است من در آن زمان محتلم(بالغ) بودم و این تناقض دارد.2

    ثانیا این روایت بر اساس قرآن مردود است. زیرا آیه تطهیر که سابقا ذکر شد در مورد حضرت علی(ع) هم صدق میکند. چون حضرت هم جزء اهل بیت رسول الله (ص) هستند و طبق گفته خداوند، حضرت علی(ع) قطعا کاری که موجب ناراحتی حضرت فاطمه(س) و به دنبال آن ناراحتی رسول الله باشد انجام نمیدهند و از خطا و گناه به دور هستند.

    ثالثا اگر این حدیث در مورد حضرت علی(علیه السلام) است، چرا هنگامی که ابوبکر و عمر به عیادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رفتند، حضرت این حدیث را برایشان نقل کردند و در ادامه از همین حدیث استفاده کردند و فرمودند: خدا و ملائکه را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به خشم آوردید و رضایت مرا جلب نکردید… .

    رابعا خود ابوبکر و عمر وقتی این حدیث را از حضرت فاطمه(س) شنیدند، آن را تایید کرده و پس از اتمام سخنان حضرت سکوت کرده و ابوبکر شروع به گریه کرد. اگر این حدیث مربوط به حضرت علی(ع) بود چرا لب به اعتراض نگشودند و نگفتند این حدیث پیامبر(ص) مربوط به ما نیست بلکه برای فلان کاری که علی انجام داد فرمودند؟

پس بنابراین این احادیث شامل آن دونفر می باشد.

 نتیجه

    نتیجه آنکه تنها دعای درخواست هدایت و صراط مستقیم کافی نیست بلکه بر همگان تکلیف است که در آغاز صراط مستقیم را بشناسیم و تابع آن باشیم. چرا که پیامبر(ص) اشاره کردند دینی که خداوند به عنوان کاملترین و آخرین دین فرستاده شده، دچار تقسیمات و تحریفاتی شده است. حال وظیفه ما مسلمانان است که با توجه به آنچه از قرآن و سنت پیغمبر(ص) به دست ما رسیده، مسیر حق را بشناسیم و به آن ملتزم و پایبند باشیم. به دنبال سرچشمه اصلی جدایی و تفرقه رفتیم. حضرت علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در یک طرف و ابوبکر و عمر در طرف دیگر قرار گرفتند.

    طبق آنچه از آیات و احادیث و استدلالات گفته شد، ابوبکر و عمر که موجب بوجود آمدن تفکر اهل سنت شدند، از مصادیق مغصوب علیهم خداوند قرار گرفتنتد. آیا کسانی که خداوند درباره شان آیه تطهیر را نازل کرده و از هرگونه رجس و پلیدی و گناه پاک هستند، شایسته تبعیت اند یا کسانی که مغصوب پروردگار هستند؟ آیا کسانی که هدایت یافته اند و به سوی خداوند دعوت میکنند، شایسته تبعیت اند یا کسانی که خود نیاز به هدایت دارند و از هوی و هوسش خود تبعیت میکنند و خود در قعر جهنم جای دارند؟ پس شما را چه شده که از باطل پیروی میکنید؟ ((أَفَمَن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّيٓ إِلَّآ أَن يُهۡدَىٰۖ فَمَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ)).

    و خداوند هم ابتدا به مومنین یادآوری میکند: ((أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ ‌تَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مَّا هُم مِّنكُمۡ وَلَا مِنۡهُمۡ وَيَحۡلِفُونَ عَلَى ٱلۡكَذِبِ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ)). و به مومنین هشدار میدهد که شما همانند آنان عمل نکنید و الا از آخرت خود ناامید میشوید و از صراط حق منحرف خواهید شد و جایگاهتان عذاب جهنم خواهد بود:

 ((يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ‌لَا ‌تَتَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ قَدۡ يَئِسُواْ مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِ)). و هرکس خدا و پیغمبر(ص) را اطاعت کند عاقبت به خیر خواهد شد ((وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ يُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ)).

فهرست منابع

    منابع اهل سنت:

    1- صحیح البخاری، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل البخاری(194-256 هـ)، چاپ دار ابن کثیر دمشق-بیروت(يك جلدی)  و چاپ دار طوق النجاة مصر (9جلدی).

    2- صحیح المسلم، أبو الحسين مسلم بن الحجاج القشيري النيسابوري(206-261 هـ)، چاپ دار احیاء الکتب العربیة

 قاهره.

    3- سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف الصالحی الشامی(ت942 هـ)، چاپ دار الکتب العلمیة بیروت- لبنان.

    4- کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال،علاء الدين علي بن حسام الدين ابن قاضي مشهور به متقی هندی(ت 975 هـ)، چاپ موسسة الرسالة.

    5- روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، السید محمود الالوسی البغدادی(م127 هـ)، چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت- لبنان.

    6- سنن ابن ماجه، ابن ماجة أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني(ت273 هـ)، چاپ دار الاحیاء الکتب العربیة.

    7- تفسیر عبد الرزاق صنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام بن نافع الحميري اليماني الصنعاني (ت ٢١١هـ)، چاپ دار الکتب العلمیة بیروت.

    8- المستدرک علی الصحیحین، أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله النيسابوري المعروف بابن البيع (ت ٤٠٥هـ)، چاپ دار الکتب العلمیة بیروت.

   9- المعجم الکبیر، أبو القاسم الطبراني (ت ٣٦٠هـ)، مکتبة ابن تیمیة القاهرة.

   10- التفسیرال کبیر، فخر الدين الرازي خطيب الري (ت ٦٠٦ هـ)، چاپ دار الکتب العلمیه ایران- طهران.

   11- شرح عقائد النسفیة، سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانی(ت 793 هـ)، چاپ انتشارات امام ربانی ایران- کردستان.

    12- الامامة و السیاسة، ابن قطیبة دینوری(213- 276 هـ)، چاپ دار الأضواء بیروت- لبنان.

    13- المصنّف، ابی بکر عبدالله بن محمد بن ابراهیم ابن ابی شیبة(159- 235 هـ)، چاپ مکتبة الرشد ریاض.

    14- السنن الکبری، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، النسائي (ت ٣٠٣هـ)، چاپ موسسة الرسالة بیروت.

    15- الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (ت ٧٤٨هـ)، چاپ دار القبلة جدة.

    16- تهذیب التهذیب، أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (ت ٨٥٢هـ)، چاپ دائرة المعارف النظامیة هند.

    17- نرم افزار مکتبة الشاملة نسخه ویندوز

    منابع شیعه

    1- معانی الاخبار، محمد بن علی بن حسین بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق(م381 هـ)، چاپ موسسه نشر اسلامی قم- ایران.

    2- بحار الانوار، محمد باقر مجلسی(م1110 هـ)، چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت- لبنان.

    3- الامالی، محمد بن حسن الطوسی(385- 460 هـ)، دار الثقافه قم- ایران.

    4- نهج البلاغه، محمد بن حسین شریف الرضی(م 406 هـ)، چاپ موسسه دار الهجرة قم- ایران

    5- تفصیل وسلئل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، محمد بن حسن حر عاملی(م 1104 هـ)، چاپ موسسه آل بیت لاحیاء التراث قم- ایران.

    6- مجمع البیان،ابی علی الفضل بن حسن الطبرسی(م قرن 6 هـ)، چاپ موسسة الاعلمی للمطبوعات بیروت- لبنان.

    7- التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن الطوسی(385- 460 هـ)، چاپ انتشارات ذوی القربی قم- ایران.

    8- الاحتجاج، احمد بن علی الطبرسی( م 588 هـ)، چاپ المرتضی مشهد- ایران.

    9- علل الشرایع، محمد بن علی بن حسین بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق(م381 هـ)، چاپ مکتبة الداوری قم- ایران.

    10- سقیفه، سید مرتضی عسکری(1293- 1385 هـ. ش)، چاپ انتشارات منیر تهران- ایران.

    11- نرم افزار جامع الاحادیث، نسخه اندروید و ویندوز

[1] حچر،29- ص،72.

[2]  بقره، 156.

[3] مائده، 4.

1   آل عمران، 85.

2  حجر، 9.

3  در منابع شيعي: معانی الأخبار، ج1، ص323، باب معنی الفرقة الواحدة الناجیة.

در منابع آهل سنت: 1- سبل الهدی و الرشاد،ج10، ص160، باب الحادی والعشرون- 2- كنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج1، ص211، ح1060.

1 در منابع شیعی: 1- الامالی شیخ طوسی، ج1، ص269، باب المجلس الثانی عشر 2- بحار الانوار، ج37، ص167، جزء السابع و الثلاثون.

در منابع اهل سنت: 1- صحیح بخاری، ج8، ص120، ح6582 – 2- صحیح مسلم، ج4، ص1800، ح2304.

1  شعیی: نهج البلاغه، حکمت 227، به تقل حضرت علی(ع) از پیامبر(ص) – اهل سنت: سنن ابن ماجه، ج1، ص25، ح65

2  شیعی: وسائل الشیعه، ج6، ص88 – اهل سنت: کنز العمال، ج8، ص106

 1 شیعی: 1- مجمع البیان شیخ طبرسی، ج1، ص70 و 71 – 2- التبیان فی تفسیر القرآن شیخ طوسی، ج1، ص45. و در سایر منابع ذکر شده.

اهل سنت: 1- روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم آلوسی، ج1، ص96 – 2- تفسیر عبدالرزاق صنعانی، ج1، ص256.و در سایر منابع ذکر شده.

2  نساء، 69

1 تفسیر کبیر فخر رازی، ج1، 259

2 ر.ک: شرح عقائد النسفیة تفتازانی، ص374، این کتاب درسی حوزه های علمیه اهل سنت در ایران است.

1  ر.ک: طبقات ابن سعد، ج2، ق2، ص75- کنر العمال، ج4، ص54 و 60 – العقد الفرید، ج3،ص61. و سایر منابع

2  ر.ک: صحیح بخاری، کتاب الحدود، باب رجم الحبلی، ح6830

3  مانند مالک بن نویره و عشیره او. تاریخ طبری، ج3، ص277 و در سایر منابع تاریخی.

4  ر.ک: تاریخ طبری، ج3، ص202، حوادث سال 11 هجری – المصنف ابن ابی شیبه، کتاب المغازی، ح11، ص468

و در منابع شیعی کتاب بیت الاحزان شیخ عباس قمی و کتاب سقیفه علامی مرتضی عسکری مخصوصا به این مسائل پرداختند.

1  اسراء، 26 – روم، 38

2  شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج6، ص214 و 215(از کتاب سقیفه علامه سید مرتضی عسکری)

3  صحیح بخاری، کتاب المغازی، ص1040، ح4240

4  شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج4،ص97 (از کتاب سقیفه علامه سید مرتضی عسکری)

1  الامامة و السیاسة ابن قطیبة دینوری، ج1، ص31

2  در اهل سنت: 1- المستدرک علی الصحیحین، ج3، کتاب معرفة الصحابه، ص154 – 2- سبل الهدی والرشاد، ج11، باب التاسع، قسم الرابع، ص487 – معجم کبیر طبرانی، ج1، ص108 – در شیعه: بحار الانوار، ج43، ص20 – الاحتجاج، ج2، ص254

1 اهل سنت: صحیح بخاری، کتاب فضائل اصحاب النبی، ص915، ح3714 – 2- صحیح مسلم، ج4، ص1903، ح2449 – 3- المصنف ابن ابی شیبه، ج7، ص526 – 4- السنن الکبری نسائی، ج5، ص97

شیعی: 1- بحار الانوار، ج43، ص39- 2- علل الشرایع، ج1، ص186

2  احزاب، 33، مشهور به آیه تطهیر

1  1- صحیح بخاری، باب ذکر اصهار النبی(ص)، ص917، ح3729 – 2- صحیح مسلم، ج4، ص1903، ح2449

2  1- الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج4، ص287 – تهذیب التهذیب، ج4، ص79

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*