آیت الله عندلیب همدانی با استناد به قرآن، حدیث نبوی و کلام حضرت علی(ع) در نهج البلاغه ویژگی های جامعه جاهلی زمان پیامبر(ص) را مورد بررسی قرار داد و گفت: حضرت علی(ع) فرمودند پیامبر(ص) در جامعه ای مبعوث شد که دانشمندانش را مجبور کرده بودند، لب فرو ببندند. مُهر بر دهان عالم و دانشمند زده بودند، اما در برابر انسان های جاهل، غافل، متملق و چاپلوس گرامی داشته می شدند در حقیقت به جای اینکه عالم مکرم باشد و جاهل ملجم باشد، در حقیقت در دوران جاهلیت عالم ملجم و جاهل مکرم بود.
شفقنا- پیامبر(ص) فرمودند: «آمده ام تا به مردم یادآور شوم که مشکل جاهلیت این بود که از خود بیگانه بودند. مشکل جاهلیت این بود که می گفتند، زندگی همین دنیاست و دیگر هیچ. مشکل جاهلیت این بود که برای فطرت و عقل انسانی ارزشی قائل نبودند و من آمده ام تا بشریت را به اخلاق و انسانیت دعوت کنم.»
آیت الله عندلیب همدانی، محقق، مؤلف و استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم، رسیدن به اخلاق انسانی، عدالت طلبی و آزادی روح و فکر را از جمله ویژگی های بعثت پیامبر(ص) دانست و بیان کرد: پیامبر(ص) در تمام امور تعادل و اعتدال را اصل قرار می دادند؛ با توجه به سیره و سفارش پیامبر(ص) همگی، مخصوصاً کسانی که قدرت، حکومت، سلطه و سلطنتی دارند باید با اعتدال زندگی کنند و بدانیم هرگاه بشریت از جاده اعتدال خارج شد، به زمان جاهلیت (منتها با یک فرم نوین از جاهلیت) باز می گردد؛ بنابراین برای اینکه به آن ورطه سقوط نیافتیم، تعادل ضروری است.
آیت الله عندلیب همدانی با استناد به قرآن، حدیث نبوی و کلام حضرت علی(ع) در نهج البلاغه ویژگی های جامعه جاهلی زمان پیامبر(ص) را مورد بررسی قرار داد و گفت: حضرت علی(ع) فرمودند پیامبر(ص) در جامعه ای مبعوث شد که دانشمندانش را مجبور کرده بودند، لب فرو ببندند. مُهر بر دهان عالم و دانشمند زده بودند، اما در برابر انسان های جاهل، غافل، متملق و چاپلوس گرامی داشته می شدند در حقیقت به جای اینکه عالم مکرم باشد و جاهل ملجم باشد، در حقیقت در دوران جاهلیت عالم ملجم و جاهل مکرم بود.
وی تأکید کرد که اگر در هر زمانی و در هر مکانی توسط هر شخصی و جریانی و فکر و اندیشه ای زمینه ای به وجود بیاید که عالمان، فرهیختگان، انسان های فهمیده و روشن بین نتوانند سخن بگویند، به جای آن انسان های جاهل و فرو مایه و متملق و چاپلوس سخن بگویند، آنجا نمونه و نمودی از جاهلیت است. آنها ولو نام پیامبر(ص) را هم بیاورند ولو خود را پیرو پیامبر(ص) نشان دهند، سیره و روش آنها، سیره و روش نبوی نیست بلکه جاهلی است.
تفرقه، عداوت و خونریزی محور زندگی مردم در زمان جاهلیت بود
آیت الله عندلیب همدانی در گفت وگو با شفقنا، اهداف، فلسفه و پیام بعثت پیامبر(ص) را براساس سه محور قرآن، حدیثی از پیامبر(ص) و نهج البلاغه مورد بررسی قرار داد و اظهار کرد: قرآن کریم آیاتی دارد که اهداف رسالت همه پیامبران و از جمله پیامبر خاتم را بیان فرموده، چنانکه در قرآن کریم آیاتی است که نشانگر وضع بسیار نامناسب مردم در دوران جاهلیت است. قرآن می فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ» پیامبر(ص) بعد از آنکه مردم را دعوت به وحدت، اتحاد و چنگ زدن به ریسمان الهی می کند و نهی از تفرقه و جدایی می فرماید، به مردم متذکر می شود که «یاد بیاورید و فراموش نکنید این نعمت بزرگی را که خداوند به شما عنایت کرده است. یادتان هست که همه با هم دشمنی می کردید، جنگ و خونریزی داشتید، متفرق زندگی می کردید و مجتهد و متحد نبودید. یادتان باشد این خدا بود که این الفت و مهربانی را در دل شما مسلمین انداخت.» «وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا؛ شما در لبه پرتگاه خطرناک و سوزاننده ای بودید و خدا شما را از این پرتگاه نجات داد.» این آیه ضمن اینکه دعوت به وحدت می کند، تصریح می کند که در زمان جاهلیت آنچه محور زندگی مردم بوده، «تفرقه، تشتت، جنگ، عداوت و خونریزی بوده است».
آیات دیگری در قرآن کریم به روش بسیار غیر انسانی و وحشیانه ای که گروهی در دوران جاهلیت داشتند، اشاره دارد و می فرماید: «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ؛ اگر به او(مردم آن زمان) می گفتند که دختری به تو داده شده، ناراحت می شد و به دنبال یک فرصتی بود که این دختر را زنده به گور کند.» این دو نمونه کوچک از اوضاع جاهلیت زمان پیامبر بود که به آن اشاره کردم.
اهداف بعثت پیامبر(ص): رسیدن به اخلاق انسانی
استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در ادامه به آیات قرآن که مربوط به اهداف بعثت نورانی پیامبر اکرم(ص) است، اشاره و خاطرنشان کرد: قرآن می فرماید: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛ برای این مردمی که در زمان جاهلیت در گمراهی آشکار بودند، رسولی مبعوث شد تا برای آنها آیات الهی را تلاوت کند تا آنها را تزکیه کند، اخلاق انسانی را به آنها گوشزد نماید و کتاب و حکمت را آموزش دهد.
اهداف بعثت پیامبر(ص): عدالت طلبی مردم
خداوند در آیه دیگری می فرماید: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ؛ همه پیامبران از جمله پیامبر خاتم آمد تا مردم را سازماندهی و هدایت کند برای اینکه عدالت طلب باشند.»
اهداف بعثت پیامبر(ص): آزادی فکر و روح
خداوند در آیه دیگری از قرآن کریم یکی از اهداف بعثت پیامبر اکرم(ص) را این می داند: «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ؛ این پیامبر، پیامبر رهایی است. پیامبری که آمده است غل و زنجیر جاهلیت را از فکر و روح مردم بزداید. آمده است، آنها را آزاد کند و آزادی را به آنها آموزش دهد.
وی در ادامه اهداف و پیام بعثت پیامبر(ص) را با تمسک به حدیث شریف نبوی مورد بررسی قرار داد و گفت: همگان حدیث «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» که در منابع اهل سنت و همچنین در کتب روایی شیعی آمده را بارها شنیده ایم و روایتی است که با قرآن کریم و با سیره عملیه نبوی خاتم منطبق و هماهنگ است. نکته درباره این حدیث بسیار است و فقط به یک نکته اشاره می کنم و آن اینکه «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» یعنی اینکه اولاً من آمدم تا آن پیام های عقلانی و فطری انسان ها را که آدمیان را دعوت به اخلاق و انسانیت می کند تکمیل و تشریح کنم. به مردم بیاموزم که به فطرت خودشان رجوع کنند اگر می خواهند اخلاقی زندگی کنند.
آمده ام تا به مردم یادآور شوم که مشکل جاهلیت این بود که از خود بیگانه بودند. مشکل جاهلیت این بود که خود را نشناخته بودند، مشکل جاهلیت این بود که می گفتند إِنْ هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ؛ زندگی همین دنیاست و دیگر هیچ. مشکل جاهلیت این بود که برای فطرت و عقل انسانی ارزش قائل نبودند. منِ پیامبر آمدم تا اولاً پیام های توحیدی، رهایی بخش، اخلاقی را فطری و عقلانی را تکمیل کنم. ثانیاً «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» یعنی اینکه پیش از من سلسله جلیله ای از انبیاء و پیامبران الهی بوده اند، من به دنبال آنها آمده ام و متمم و مکمل پیام های اخلاقی پیامبران پیش از خودم هستم. من آمدم آن راهی را که پیامبران پیشین برای مبارزه با جهل و غفلت، برای مبارزه با ظلم و ظلمت شروع کرده بودند، ادامه دهم و تکمیل کنم. این جمله نورانی پیامبر(ص) بسیار راهگشاست تا حقیت بعثت را برای ما بازگو کند و نیز بدانیم که در دوران جاهلیت چه می گذشت.
وی در تبیین اهداف و پیام های بعثت پیامبر(ص) و ویژگی های جامعه جاهلی آن زمان با استناد به نهج البلاغه و کلام حضرت علی(ع)، گفت: آشنایان با کتاب نهج البلاغه می دانند یکی از نکاتی که وجود مقدس امیرالمومنین علی(ع) در نهج البلاغه بر آن تأکید فراوان دارد، این است که به مردم نعمت رسالت ختمی مرتبت را متذکر شود و مردم را آگاه و متذکر کند که در جاهلیت چگونه زندگی می کردید. امیرالمومنین علی(ع) یک جمله کوتاه دارد که در برگیرنده مطالب بسیار مهم و اساسی است؛ حضرت می فرماید: «هَدَى إِلَى الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ»؛ پیغمبر(ص) مردم را به رشد و کمال انسانی خودشان هدایت کرد. پیامبر(ص) می خواست مردم به آن قله های رفیع انسانی برسند. وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ؛ شیوه عملی و گفتاری پیامبر(ص) تعادل و اعتدال و بدون افراط و تفریط در همه زمینه ها بود. در حقیقت پیامبر(ص) در امور دنیوی، عبادی، دینی، کسب و کار، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، گفتار و رفتار تعادل و اعتدال را اصل قرار می دادند. با توجه به سیره و سفارش پیامبر(ص) همگی، مخصوصاً کسانی که قدرت، حکومت، سلطه و سلطنتی دارند باید با اعتدال زندگی کنند و بدانیم هرگاه بشریت از جاده اعتدال خارج شد، به زمان جاهلیت (منتها با یک فرم نوین از جاهلیت) باز می گردد؛ بنابراین برای اینکه به آن ورطه سقوط نیافتیم، تعادل ضروری است.
آیت الله عندلیب همدانی بیان کرد: حضرت علی(ع) در خطبه اول نهج البلاغه می فرماید: «وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ؛ از فرزندان آدم پیامبرانی را برگزید؛ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ؛ پیمان وحی را از آنان گرفت. وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ؛ پیامبرانی که باید امانت رسالت را به مردم برسانند. لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ؛ آن زمانی که اکثر مردم پیمان های فطری خودشان را با خداوند شکسته بودند. پیمان هایی را که با پیامبران پیشین داشتند، شکسته بودند و حق خود را نمی شناختند. وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ؛ برای خدا شریک قائل بودند. وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ؛ شیاطین از انس و جن مردم را از معرفت خدا باز نگاه داشته بودند. پیامبران را یکی پس از دیگری فرستاد لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ؛ تا آن پیامبران فطرت را از آنان مطالبه کند و به فطرت خود بازگردند. وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ؛ نعمت های فراموش شده را به یاد آنها بیاورد. وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ؛ به وسیله ابلاغ دستورات الهی با مردم احتتاج کنند. وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ؛ گنج های پنهانی عقول آدمیان را آشکار کنند. این گنج عقل در خرابه نماند و مردم بدانند عقل چیست، این همان نکته ای است که از «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» استفاده کردم که اولین معنای آن این است که خداوند متعال پیامبر(ص) را فرستاد تا درک فطری و عقلانی انسان ها تکمیل شود.
در خطبه دوم نهج البلاغه نیز حضرت علی(ع) می فرمایند: أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ» حضرت درباره پیامبر(ص) مطالبی بیان می کنند تا می رسد به این قسمت «وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ» مردم در زمانی که پیامبر(ص) مبعوث شد، در درون فتنه ها بودند؛ فتنه هایی که رشته های دین و ستون یقین را گسسته و از بین برده بود. راهی برای هدایت مردم نداشتند و شیطان در آنجا فرمانروایی می کرد. در چنین زمانی، خداوند پیامبر(ص) را برای هدایت فرستاد.
در دوران جاهلیت جاهلیت عالم ملجم و جاهل مکرم بود
در همین خطبه دوم آخرین جمله ای که درباره جاهلیت و اوضاع پیش از بعثت بیان می کند، بسیار دقیق و برای ما درس آموز است. حضرت علی(ع) می فرماید: «بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ؛ می دانید جاهلیت چه زمانی بود؟ و پیامبر(ص) در چه سرزمینی مبعوث شد؟ به سرزمینی که دانشمندانش را مجبور کرده بودند، لب فرو ببندند. مُهر بر دهان عالم و دانشمند زده بودند، اما در برابر انسان های جاهل، غافل، متملق و چاپلوس گرامی داشته می شدند.» در حقیت در دوران جاهلیت به جای اینکه عالم مکرم باشد و جاهل ملجم باشد، در دوران جاهلیت عالم ملجم و جاهل مکرم بود.
اگر در هر زمانی و در هر مکانی توسط هر شخصی و جریانی و فکر و اندیشه ای زمینه ای به وجود بیاید که عالمان، فرهیختگان، انسان های فهمیده و روشن بین نتوانند سخن بگویند، به جای آن انسان های جاهل و فرو مایه و متملق و چاپلوس سخن بگویند، آنجا نمونه و نمودی از جاهلیت است. آنها ولو نام پیامبر(ص) را هم بیاورند ولو خود را پیرو پیامبر(ص) نشان دهند، سیره و روش آنها، سیره و روش نبوی نیست بلکه جاهلی است.
جنگی که ۳۰۰ سال طول کشید!
استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم به نمونه ای تاریخی از جهل در دوران جاهلیت اشاره کرد و توضیح داد: جنگی در زمان جاهلیت به نام «داحِس و الغبراء» رخ داد که در پی آن ۳۰۰ سال میان دو قبیله جنگ و خونریزی بود. اما دلیل این جنگ ۳۰۰ ساله چه بود!؟ روزی رییس قبیله داحِس و رییس قبیله الغبراء که هرکدام اسب هایی به این نام ها داشتند، اسب های آنها با هم مسابقه دادند، در تشخیص و اعلام نتیجه اختلاف شد که کدام اسب پیروز شده است. نزاع و شمشیرها از غلاف بیرون آمد و ۳۰۰ سال در زمان جاهلیت جنگیدند!
برخی از جنگ های امروز دست کمی از جنگ های جاهلیت ندارد
وی تأکید کرد که گمان نکنیم که امروز هم این نوع تفکر به طور کلی از بین رفته است. نگاهی در همین زمان به جنگ هایی که رخ می دهد داشته باشیم، دست کمی از این جنگ های جاهلیت ندارد. اینها هم یک جاهلیتی است که مربوط به قرن ماست. آن پیام رهایی بخش و رحمت آفرینی که پیامبر خاتم و پیامبر نور و رحمت در اسلام رحمانی خود برای ما بیان کرد، فراموش نکنیم. «اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذكُروا نِعمَتَ اللَّهِ عَلَيكُم إِذ كُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَينَ قُلوبِكُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوانًا»
وی در پاسخ به این پرسش که چرا در جوامع و حکومت های بسیاری از کشورهای اسلامی مسلمین این همه بی اخلاقی و فساد و عقب ماندگی، خشونت و تبعیض و شکاف و بحران و فقر و جهل و خرافات مشاهده می شود؟ و در این میان رهبران، شخصیت ها و نخبگان مذهبی تا چه اندازه به مسئولیت های عملی و گفتاری خود عمل کرده اند؟ گفت: این مساله به سه عامل وابسته است.
عامل اول اینکه، وابسته به حکومت هاست و در جامعه ای فساد، بی اخلاقی، خشونت و… مشهود است که برای حکومت آن اخلاق در درجه اول اهمیت نباشد. به تصریح ابن ابیالحدید در نهج البلاغه، در حکومت حضرت علی(ع) اخلاق اصیل بود ولو شکست بخورد. این در حالی است که حکومت های امروز اینگونه نیستند و هر کسی به فکر بقای خود است ولو از مرزهای اخلاق عبور کند.
عامل دوم اینکه، علما و دانشمندان و روشنفکران یا خود سکوت کرده اند یا آنها را وادار به سکوت کردند. طبیعتاً حکومتی که اخلاق برای آن اصل نیست، اجازه نمی دهد که روشنفکران، دانشمندان و فرهیختگان سخن حق خود را بیان کنند و مردم را با اخلاق آشنا کنند.
عامل سوم اینکه خودِ مردم باید از خود حرکتی نشان دهند. پیامبر(ص) حق را از باطل و نور را از ظلمت جدا کرد. وقتی حق از باطل و نور از ظلمت جدا شده، من باید راه خود را در این بین تشخیص دهم و منحرف نشوم.
در بررسی این سه عامل باید اشاره کنم که حکومت ها در دست ما نیستند. دانشمندان هم وظیفه خود را دارند و ما هم وظیفه ای داریم. هر کسی، به حد خودش در خانواده و محیط کار خود، بین فرزندان، اقوام، خویشان و همسایگان خود اخلاقی زندگی کند. در حقیقت حداقل در انجام آنچه از دستمان می آید، کوتاهی نکنیم.
آیت الله عندلیب همدانی در پاسخ به این پرسش که با روند فعلی آینده جوامع مسلمین را از منظر بازگشت به اخلاق و سیره نبوی چگونه ارزیابی می کند؟ گفت: نمی توان پیش بینی کرد، از یک جهت انسان امیدوار است چون می بیند که یک جرقه های نوری در سراسر عالم دیده می شود و بازگشت اخلاق بین همه اقوام و ادیان را مشاهده می کنیم. اما از سوی دیگر قلدران و زمامداران ظالم عالم را مشاهده می کنیم که انسان نمی داند، سرانجام کار به کجا خواهد انجامید. فقط باید امید خود را از دست ندهیم و امید به فرج امام زمان(عج) داشته باشیم تا با ظهور ایشان دین پیامبر(ص) و بعثت حقیقی خود را نشان دهد.
لینک مطلب: شفقنا
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.
طراحی و توسعه:استودیو هنر ایده نگار